.
.
.
«در دوره خاصی از خودشناسی، خود را نفرتانگیز مییابی، میبینی چیزی نیستی مگر لانه موش صحرایی که کثافتهای زیادی در خود پنهان کرده است. کثافتهایی که در آن جا مییابی فطری و ذاتی هستند. میفهمی که با همین بار به دنیا قدم گذاشته و به همین دلیل به طرزی فهمناشدنی یا شاید هم بسیار فهمشدنی از این جهان خواهی رفت. این کثافت عمیقترین چیزی است که مییابی.»
کافکا
.
.
.
گاهی شک می کنم که شاید نیچه به همین خاطر از حقیقت متنفر بود...چون حقیقت کثیف ترین و عمیق ترین چیزی بود که حس می کرد...
پاسخ دادنحذفتازه تو همين مرحله هم خاطر خودمونو كلي ميخوايم!
پاسخ دادنحذفکجایی فرانی؟
پاسخ دادنحذفسلام به روی ماهت.
پاسخ دادنحذفاین چرندیات رو زیاد جدّی نگیرین!!!
پاسخ دادنحذفسردم،تلخم،گنگم،خواب بد دیده ام.هر چه بیشتر پرده میگرم پنجره ها را نور بیشتری می لیسد کف اتاقم را.هر چقدر درونم را تاریک می کنم بی فایده است،بالاخره افکارم راهی برای زجر دادنم پیدا می کنند.راه دیگری نیست،تاس می ریزم برای افکارم.سیاه ترینشان شش می آورد.تعجب نمی کنم بدها همیشه می برند بازی را.چقدر زود تمام شدند روزهای که کنار گذاشته بودم برای خوب بودن،شاد بودن،آرام و بی فکر بودن.هر چقدر دست دست کنم هم بالاخره می رسد آن روز مبادا.روزی که باید سخت باشم،قوی باشم،روزی که باید بی فکر باشم و بی احساس.همه موجوداتی که دیشب در خوابم بودند به گمانم سعی داشتند همین را بگویند
پاسخ دادنحذفسلام
پاسخ دادنحذفاز وبلاگت خوشم اومده و در لیست وبلاگهایم پیوند کردم
http://endstart.blogfa.com/
این چیزارونمیگم که تو هم کاری مشابه کار من بکنی
اینا برا اینه که بدونی وبلاگت یه جا پیوند شده و یکی هست که می خونش اما حس کامنت گذاشتن ندارم
همین
راستی بی نامم
پاسخ دادنحذفاین چیزی است که مدت هاست به آن رسیده ام.. برخی چیز عا را نمی توان عوض کرد
پاسخ دادنحذفهمش ذاتي نيست، خيلياشو ذره ذره جمع كرديم.
پاسخ دادنحذفاین نظر توسط یک سرپرست وبلاگ حذف شد.
پاسخ دادنحذفباید این رو با طلا نوشت گذاشت سر در هر خونه ای.
پاسخ دادنحذف