۱۳۸۸/۱۱/۲۹

مقادیری درد دل!

چند روزي می‌شد كه رنگ‌ها در پس ذرات گرد و غبار و دوده و نيترات‌ و سولفات‌ و غیره گم شده بودند.. الان هم. این را آن نمودار وسط شهر نزدیک پارک لاله خوب نشان می‌داد، شهر بی‌رنگ و بی‌حس و بی‌بو، عين قبرستان. انگار كه سر و كله‌ی همه را خاك مرده ريختند همه چي تيره و تار ، خاكستری، كدر و جماعتی خسته، بی‌حس و حال و ‌رمق، عصبی که هر كدام عينهو بشكه‌ی باروت منتظر يک جرقه‌اند تا بپرند و خرخره‌ات را –باخود و بیخود- بجوند. داشتم می‌گفتم هوای آلوده مثل بختك افتاده بود روی تهران و ماسیده به همه‌ی در و ديوار... انگاری اين خفه‌گان پايانی نداشت ... تا اینکه بنده دیروز به سرم زد یک سر بروم تا ميدان انقلاب!
باری! هوا هم خوب شده انصافن. کمی متمایل به گرم. صاف و کمی بادی. رفتم. همه می‌دانند در این ترافیک مرد مي‌خواهد و دل شير تا بروی مرکز تهران. البته تردد اين روزها توی شهر خيلی هم به زن و مردی و دل و جرأت ارتباطی ندارد بلكه بايد يا خيلی گاگول باشی كه معنی نمودار و ستون‌های آلاينده‌ را كه هر روز دارد مثل معامله عربها دراز و درازتر می‌شود را نفهمی يا بايد اين قدر كارت واجب باشد كه قيد سلامتی‌ات را بزنی و بزنی به دل شهری که دود گرفته و همه‌اش پر از شده ویروس آنهم چه ویروسی.
از آن جايی كه تهرانی‌ها (با جاهای دیگر کاری ندارم که بگویم ایرانی‌ها) بايد همه چيزشان برخلاف آدميزاد باشد -مثلن وقتی مدارس تعطيل می‌شود بچه‌های گوگولی... خوشحال و شنگول بعد از خوردن صبحانه دست در دست مادرشان ميروند وسط شهر تا خريد كنند- كم نیستند خانواده‌هايی كه در اين چند روز تعطيلی ادارات و به خصوص مدارس سوء‌استفاده كرده و انگاری همگی دسته‌جمعی رفتند سيزده‌بدر ... لامصب خرید تمامی ندارد که. از طرفی حالا کو تا عید... اووووه
القصه! دیروز خريت كه نه، چون به هرحال لازم بود بروم و رفتم. از دیروز هم گویا ویروسی جدید آمده که خدا نصیب نکند اما فقط پایین تنه را مبتلا می‌کند : )
نتیجه این که عطسه و سرفه و آبريزش از دماغ و دهن و... همانا و من هم كه به معنی واقعی کلمه قوی و رويين‌تن‌ام، به چ... بندم و پیوندم، همانا. خلاصه كه هوای اين روزهای تهران عجيب نكبتی شده. ببارای آسمان ببار.